رفیق

ساخت وبلاگ


یه سری وسیله پیشم داشته
با چهره ناراحت با دوستش اومده اونارو ببره
قبلش پیام داده کاش هیچوقت نمیدیدمت
تو تمام مدتی که وسایلشو جمع میکرد هیچی نگفتم
فقط نگاش کردم
وقتی تموم شد و داشت حرکت میکرد رفتم سمتش
فقط گفتم داری میری
گفت دوباره شروع نکن
بغض کردم نتونستم هیچی بگم
رفت دورتر ایستاد. نگام کرد.. اشکاش سرریز شد
اشکام سرریز شد
اومد سمتم تو بغلش جا گرفتم
به پهنای صورت تو بغلش گریه کردم
کاپشن مشکی و بلوز روشنش هر دو خیس شدن
نتونستم چیزی بگم فقط گفتم دلم برات تنگ شده بود
گفت داری محاسباتمو بهم میریزی
باید برنامه هامو تغییر بدم
سرمو از رو سینه‌ش بلند کرد و گفت برمیگردم
بعد با دوستش وسایلشو برداشت رفت

( این چه خوابی بود؟؟؟!! )


جمعه
۳۰ دی ۱۴۰۱

و روزی که جذاب نبودنت روی کارَت هم تاثیر می گذارد .....
ما را در سایت و روزی که جذاب نبودنت روی کارَت هم تاثیر می گذارد .. دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : neda7099 بازدید : 79 تاريخ : يکشنبه 9 بهمن 1401 ساعت: 1:29