خدایا همه زندگیمو به تو واگذار کردم.. مواظبم باش

ساخت وبلاگ
سلام ..

۱۶ سالم بود یکم کمتر یا بیشتر دقیق یادم نیست ولی خوب یادمه که هنوز اینترنتا دیال آپ بود و ای دی اس الو اینترنت پر سرعت معنایی نداشت .. کارم بود با اون اینترنت حلزونی و کم سرعت برم وبلاگای مختلفو بخونم. برم بخونم «به آرامی آغاز به مردن میکنی اگر .. » همینایی که الان تقریبا همه شنیدنو من وقتی میخوندم که هنوز کسی پیگیر این جمله های با کلاس نبود .. اون موقع نه کپشنی بود نه اینستایی نه تلگرامی و من صرفا برای دلم پیگیر وبلاگا بودم .. یادمه همش آرزو میکردم که کاش منم وبلاگ داشتم کاش منم یه آدرسی داشتم و باهاش نظر میزاشتم .. حالا که چندتا وب دارم وقت نمیکنم بیام سر بزنم .. گذشت و رسید به کنکور کارشناسی تمام ماهای اخر کنکور فکرم این بود کی تموم شه و برم یه وب برا خودم بزنم .. به محض تموم شدنش وبلاگو راه انداختم از تاریخش مشخصه  چه روزا و شبایی بود چقد شبا بیدار میموندم و تا صب قالبمو ادیت کردم .. خط به خط پستارو با وسواس تمام میزاشتم.. دونه دونه کامنتای بچه ها رو جواب میدادم.. و به همه سر میزدم.. چقد زمان که اینجوری گذروندم و هنوزم که هنوزه میگذرونم .. کاش یکم بیشتر به خودم و خانوادم میرسیدم و همیشه انقد غرق این دنیای مجازی نبودم. هرچند که هرچیزی که الان بلدم بخاطر سماجتم رو همین کارای شاید به ظاهر بی اهمیت بود. بگذریم امروزم کنکور بود کنکور ارشد ولی هیچ استرسی نداشتم نخونده بودم و قصد قبول شدنم نداشتم همینجوری رفتم دوستامو ببینم.. کلا ۴ تا دونه تست زدم. دنیا چه بازیایی که نداره.. هه :)

[ پارت اول : شب کنکور ارشد 96 ]

همیشه تو زندگی یه روش رو دنبال میکنم، تا آخرین لحظه تلاش میکنم، تا آخرین جای ممکن محبت میکنم، تا آخرین حد امکان وقت میزارم، تا بالاترین نقطه ظرفیتم خوبی میکنم و هر چیزی رو تا انتها میرم ولی اگه جواب نده برای همیشه کنار میکشم یه جوری که انگار هیچوقت نبودم. اگه کم محلی ببینم، اگه بی حرمتی ببینم، اگه حس کنم وجودم باعث خوشایند طرف مقابلم نیست دیگه نیستم یه جوری میزارم میرم که در بهترین حالت ممکنه اگه باز بخوای با من باشی تنها احترام بین ما حاکمه، نه دوست داشتن، نه محبت، نه تلاش، نه ظرفیت بالا برای خوبی کردن .. یه ندایی میشم که هیچوقت نشناخته بودی کسی که دیگه هیچ بهترین حالتیو ازش نمی بینی ..

[ پارت دوم : 3 خرداد 96 ]

تو دنیایی که نصف آدماش دنبال مسخره کردن دیگرانن که خودشونو برتر نشون بدن، نصف دیگه شون دنبال کوچیک کردنت هستن که جلو پیشرفتتو بگیر، نصفشون کارتو بی ارزش جلوه میدن که اعتماد به نفستو ازت بگیرن، نصف مریض جنسین، نصف مریض روانین، نصف همیشه دپرسن و فقط حال بدشونو باهات تقسیم میکنن و خوشیشون مال خودشونه و تو انقد غصه حال بدشونو میخوری که از زندگیت جا میمونی، نصف عادتای بدشونو انقد باهات مرور میکنن که همه انگیزه هاتو از دست میدی و فک میکنی دیگه همینه و جلوتر نمیتونی بری و زندگی تا ابد همینه و جا برای پیشرفت نیست و خیلی خیلی چیزای دیگه ...... ولی یه تعداد انگشت شمار هستن که همیشه یه جور متفاوتین هیچکدوم اینا نیستن همیشه فکر و ذهنشون دنبال بهتریناست و بقیه رو هم با خودشون میکشن جلو ..

تو همین دنیای زشت و زیبا که نهایت کمک آدما اینه که راه درستو بهت نشون بدن یه عده خیلی خیلی معدودی هستن که دستتو میگیرن و تمام اون راهو بهت کمک میکنن و جلو زمین خوردن و منصرف شدنتم میگیرن.. مدیونم به این آدما، تا آخر عمرم تا آخرین لحظه زندگیم...

خیلی حساس بودم هنوزم هستم یکم کمتر به لطف همین آدما که گفتم، ولی خدایا یه عده ای رو نمیبخشم، کمکم کن فراموش کنم و واگذارشون کنم به تو ...

همیشه دوس داشتم خودم کار کنم، دستم تو جیب خودم باشه.. وقتی خودت کار میکنی و خرج میکنی خیلی حس حال خوبیه.. یادمه اولین تجربه کاریم این بود که یه بار برای یکی یه سری مطلبو تایپ کردم و فک کنم 20 تومن همین حدود ازش گرفتم .. همشو دادم برای سی دی آموزشی که با بچه ها خریدیم ( یادمه که خوشحال بودم هنوزم یادم میاد لبخند میزنم ) ، دفعه بعد تو شرکت عمو اینا کار کردم، فک کنم ازش گفتم قبلا  یه ماه و نیم حدودا اونجا کار کردم و بعد دیگه اونجا بسته شد رفتم سراغ کار جای دیگه جور نشد و بی خیال شدم.. تا درسم تموم شد حدودا چند ماه پیش 17 بهمن شروع کردم واسه یه سایت کار کردن انقد از دل و جوون مایه گذاشتم که دیگه الان وجودم براشون نیازی نیست و اون کارو ول کردم ( هه!!! )

میدونی همیشه هر کاری انجام میدم چه واسه خودم چه واسه یکی دیگه، با تمام وجود و احساسم کار میکنم، فک میکنم اون کار مثل یه بچه ست شایدم بچه خودم و نیاز به رشد و مراقبت داره تا به کمالش برسه.. ولی نمیدونم چرا صداقت، وفاداری، درست کار کردن، پیگیر بودن هیچکدوم جواب نمیده و فقط دل آدمارو میزنه.. گاهی وقتا واقعا کم میارم خسته میشم.. کاش بالای سر هر رابطه ای مینوشت چند درصد تو مقصری و به این دلیل و اون دلیل، حداقل بتونی اشکالاتو رفع کنی.. خیلی واسشون زحمت کشیدم فک کردم سایت خودمه ولی نشد ....... بگذریم

فقط یادتون باشه اگه شرایطش براتون فراهم فقط واسه خودتون کار کنین و برای کس دیگه ای کار نکنین.. کسب و کار یه نفر دیگه همیشه برای همون نفره و تو حتی اگه تو دل اون کارم باشی باز یه کارمند ساده ای...

الان واسه یه سایت دیگه کار میکنم.. صاحب سایت آشناست و امیدم به این آشناییه که همه چی خوب پیش بره..

خدایا میدونم خانوادم، دوستام، زندگیم، کارم و رابطه هایی که یه سرش به من وصل میشه همه تا الان دست تو بوده، نمیخوامم بسپریش به من! فقط یکم بیشتر هوامو داشته باش.. دمت گرم دوستت دارم

بازم حرف دارم.. زیاد.. حال ندارم.. باشه واسه پست بعدی ( لبخند )

[ پارت سوم : 14 خرداد 96 ساعت نزدیک یک نیمه شب ]

● یکشنبه ۱۴ خرداد ۱۳۹۶سـاعت 0:33 رهگـذر ِ دیــوارهـای مجـازی : نــツــدا| ...

و روزی که جذاب نبودنت روی کارَت هم تاثیر می گذارد .....
ما را در سایت و روزی که جذاب نبودنت روی کارَت هم تاثیر می گذارد .. دنبال می کنید

برچسب : زندگیمو, نویسنده : neda7099 بازدید : 151 تاريخ : سه شنبه 16 آبان 1396 ساعت: 3:56